ریحانة النَبی (س)

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

ریحانة النَبی (س)

این پایگاه در نظر دارد جدیدترین سروده های شاعر آئینی و ذاکر اهلبیت (س) کربلایی مصطفی نصری را جهت اشاعه فرهنگ عشق به اهلبیت (س)انتشار دهد.عزیزانی که تمایل دارند از سبک های این ذاکر اهلبیت (س) استفاده نمایند از طریق صفحه (تماس با ما) و ارسال نظر خصوصی اعلام نمایند.

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

میلاد امام الرئوف





یک دسته گل زغزل های ناب عشق

صد السلام منتظر یک جواب عشق

شعرم رسید تا به خیابان خسروی

گویا گرفته قافیه عزم شتاب عشق

تا شاعرانه تکیه به باب الجواد زد

اشکم نشد حریف حساب و کتاب عشق

اذن دخول، حضرت سلطان اجازه هست؟

چشمی که می دود پی تنها خطاب عشق

در لا به لای همهمه ی زائرانتان

به به چه مرقدی پر عطر گلاب عشق

مضمون شعر من چقدر شاعرانه شد

جنس لطیف عاطفه ی خواهرانه شد

قم را خدا نوشته وادی سینای فاطمه

قم مرکز نزول آیه ی موسی فاطمه

شهری که فاطمه دارد در آن حرم

شهری که هست گنبد پیدای فاطمه

در ازدحام بیت هفتم شعر امام ها

ایران شده است مرکز غوغای فاطمه

در زرق و برق آینه های  رواق بالاسر

زائر نشسته محو تماشای فاطمه

احرام بسته حاجی مسکین در این حریم

حجی که پای آن زده امضای فاطمه

مادر مرا سپرده به دستان این ضریح

از کودکی دلم شده حیران این ضریح

مشهد نرفته درد دل من دوا شده

لطفت همیشه شامل این بی نوا شده

هرکس شده به پنجره فولادتان دخیل

حاجت گرفته زائر کرببلا شده

حاجت بهانه است در خانه ی رئوف

وقتی بهشت ساکن ایوان طلا شده

یکدفعه آمدم به حرم تا ببینمت

تضمین دیدنتان در سه جا شده

سرمایه ام محبت زهرایی شماست

وقتی خدا هم عاشق نام رضا شده

روزی رسد که خادم پای علم شوم

جارو کش همیشگی این حرم شوم

ما را گدای شاه خراسان نوشته اند

مارا غبار گوشه ی ایوان نوشته اند

تقدیر ما گره به نخ پرچم تو خورد

شکر خدا که اهل خراسان نوشته اند

آری دعای مادرمان مستجاب شد

مارا غلام حضرت سلطان نوشته اند

ایران همیشه سنگ شما را به سینه زد

ما را فدائیان رضا جان نوشته اند

عالیجناب هشتم لبخند فاطمه

نام شما به حرز سلیمان نوشته اند

امشب شب سرودن اشعار عاشقیست

امشب شب شکفتن لبخند یا علیست

بعد از نماز عشاء بین صحن گوهرشاد

چشمان بی رمق من کمی به خواب افتاد

دیدم میان صحن عتیقت چه ازدحامی بود

آهو نشسته کنارت ، تویی و آن صیاد

دیدم میان همهمه آقا ضمانتش کردی

آزاد هر دو جهان هر که با تو شد آزاد

دیدم میان خواب مریضی شفا گرفت

دیدم که خنده به من کرد، کور مادر زاد

هرکس که نام جوادت به این حرم برده

حاجت گرفته از مشبک زیبای پنجره فولاد

خورشید مشرقی نجمه عاشقت هستم

امشب به دامن نجمه دخیل خود بستم

آقا برای یکدفعه ما را صدا کنید

جان رقیه حاجت مارا روا کنید

ما را زخاک کوی شما آفریده اند

این خاک را به نظر کیمیا کنید

ما جز شما که صاحب دیگر نداشتیم

ما را علی الابد به نوکری خود سوا کنید

یا ایها الطبیب مریضم جواب شد

ما را به خاک چادر مادر دعا کنید

یا ایها الرئوف به جان جوادتان

یک کربلا برای مادر من دست و پا کنید

دستی بکش به سر این کبوتر بی بال

من را ببر به کرببلا اربعین همین امسال