مدافعان حرم
سکوتی که فقط بغضم رو بیشتر
شبیه استخون تو گلو کرد
غرورم رو شکست و بی تفاوت
منو با هجمه ی غم رو به رو کرد
سکوتی که میشد آغاز فریاد
صدای تابش مهتاب می زد
ولی انگار این شهر بی احساس
خودش رو کم کمک به خواب می زد
همه قاب جهان آغشته به خون
نمایشگاه کشتارعروسک
چه فرقی می کنه واسه گلوله
که می ره صاف تو قلب یه کودک
چه سخته خوابیدن یک لحظه توی
اتاق خوابی که سقفش آسمونه
شاید یک کم بخوابه تا خود صبح
شاید تا روز بعد زنده بمونه
هوا سرده دلا سرده جهان سرد
تو این آتیش جنگ نا برابر
شده یک تیتر تکراری تو اخبار
برادر می بره سر از برادر
هوا سرده تو این چله زمستون
یه خونه روشنه اما اجاقش
ننه عصمت با دست پینه بسته
داره دستکش می بافه تو اتاقش
طبیبش منع کرده بافتن رو
ولی اون تو دلش یک راز داره
ننه عصمت دلش قرصه به اینکه
حریم زینبی سرباز داره
ننه عصمت خیالت تخت باشه
نه تنها بچه های کل ایران
که با سربند این الفاطمیون
شدن سینه سپر شیرای افغان
واسه زینب تموم کل تاریخ
حرم تنها یه شب بی پاسبون بود
شبی که ماه روی نیزه ها شد
شبی که علقمه دریای خون بود
می خوام یک تار موی جون باشم
می خوام تسکین قلب فاطمه شم
اگه تو کربلا اون روز نبودم
می خوام سیراب جام علقمه شم
کسی که عشق حیدر تو رگاشه
توی هر معرکه میشه یه لشکر
واسه شیعه بزرگ کوچیک نداره
کوچیکامون مرید راه اصغر
من از اون لحظه که دنیا رو دیدم
با اشک روضه شیرم داده مادر
نمک پرورده ی خان حسینم
دخیل پرچم عباس و اکبر
سکوتم رو پای ترسم نذارید
هنوز شیعه باهاتون کار داره
دیگه این معرکه مثل احد نیست
هنوز این سرزمین عمار داره