ریحانة النَبی (س)

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

ریحانة النَبی (س)

این پایگاه در نظر دارد جدیدترین سروده های شاعر آئینی و ذاکر اهلبیت (س) کربلایی مصطفی نصری را جهت اشاعه فرهنگ عشق به اهلبیت (س)انتشار دهد.عزیزانی که تمایل دارند از سبک های این ذاکر اهلبیت (س) استفاده نمایند از طریق صفحه (تماس با ما) و ارسال نظر خصوصی اعلام نمایند.

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

مناجات رمضانیه



بانگ موذن‌ زاده پیچیده میان شهر
دارد اذان می گوید آقا لحظه ی افطار
دارم خجالت می کشم از شعرهایم من
شعری که جای خالیت را می کند تکرار
ای کاش پای سفره ی افطارتان بودم
با دست خود خرما به این مسکین تعارف کن
من هم برایت نان و سبزی لقمه می گیرم
راضی به زحمت نیستم! بنشین! تعارف کن
ای کاش یک افطار با هم کربلا بودیم
آنجا نمازم را جماعت با تو می خواندم
با تو زیارت در سحر چه لذتی دارد
ای کاش اصلا تا ابد پیش تو می ماندم


وفات حضرت خدیجه(س)


همسر حضرت نبی بودن

همه دلگرمی علی بودن

در جهان اینچنین زنی بودن

چون تو انسان کاملی بودن

بانوی خانه ی رسول الله 

السلام علیکِ یا اماه 

دامنت رحل سوره ی کوثر

بانوی دلربای پیغمبر

ای مقامت فرا تر از باور

ای وجود تو بعثتی دیگر

ای نبی را تو بهترین همراه

السلام علیکِ یا اماه 

در نمازت ترنم باران

سجدهایت تبسم باران

در قنوتت تکلم باران

خنده هایت تجسم باران

نظری کن به سائلت گه گاه

السلام علیک یا اماه 

سائل مهر بیکران شما

گردی از پای نوکران شما

روسیاهم که در امان شما

در قیامت شوم نشان شما

آری هستم همیشه چشم به راه

السلام علیک یا اماه

بتکان چادر نمازت را 

تا رسد روزی همه دنیا

تشنه ی اشک چشم تو دریا

دانش آموز مکتبت زهرا(س)

با سلامی ز جنس صدها آه 

السلام علیک یا اماه 

نوبت چانه ی گدایی شد

شب جمعه دلم هوایی شد

توی گوشم عجب صدایی شد

همه گفتند کربلایی شد

شده گودال هم زیارتگاه 

السلام علیکِ یا اماه

نیمه شعبان


زخمم،سکوتم و بغض شکسته ای
با آه سرد می گذرد عمر بی قرار
گاهی پی بهانه ای اشکم قدم زده
بر گوشه هایِ چشمِ نشسته به انتظار
تکرار می شود این سالهای سخت
تکرار می شود این روزهای درد
لعنت به ثانیه ای که تو را نداشت!
این زندگی بدون تو با جان من چه کرد!
من را بزرگ کرده ای آقا برای خود؟
نه من بدرد کسی که نخورده ام
لعنت به این دل سنگم هنوز هم
از غصه ی نبودنتان که نمرده ام
گاهی به خط خطی شدن دفترم خوشم
شعری برای وصف تو پیدا نمی کنم
شرمنده ام بضاعت این شاعرت کم است
در لحن خود اگر که مدارا نمی کنم
جشن نبودنت شده برپا میان شهر
مردم به کوچه های غربتتان ریسه می زنند
از ایستگاه نذری هر کوچه سر زدم
مثل همیشه طعم شربت نذری نمی دهند
جشن نبودنت چقدر با شکوه بود
دست قنوت منتظران سوی آسمان
پای پیاده پرچم "لبیک" روی دوش
پس کو کجاست صاحب اصلی جمکران!؟
ما مردم مقدس بت ساز بت پرست
تا خرخره به نام شما خون مکیده ایم
این انتظار فرصت جولان شرع شد
تا اینکه تا مقام خدایی رسیده ایم
تسبیح یا که چرتکه فرقی نمی کند
با نرخ روز می شمرم ذکر انتظار
نان می خوریم عده ای از ندبه های تو
"
مهدی بیا"ی مان شده مانند کسب و کار
آقا ببخش روز ولادت دلم گرفت
این فصلِ بی تو برایم بهار نیست
من غیر تو به کسی دل نبسته ام
باور کن این همه بغضم شعار نیست
من زنده ام که تماشا کنم تورا
این زندگی بدون تو زیبا نمی شود
"
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود"


صفحه اینستاگرام من