ریحانة النَبی (س)

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

پایگاه نشر اشعار آئینی سروده شده توسط ذاکر اهلبیت(س) کربلایی مصطفی نصری

ریحانة النَبی (س)

این پایگاه در نظر دارد جدیدترین سروده های شاعر آئینی و ذاکر اهلبیت (س) کربلایی مصطفی نصری را جهت اشاعه فرهنگ عشق به اهلبیت (س)انتشار دهد.عزیزانی که تمایل دارند از سبک های این ذاکر اهلبیت (س) استفاده نمایند از طریق صفحه (تماس با ما) و ارسال نظر خصوصی اعلام نمایند.

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

مسلک انسانیت




فریاد هایت در گلو حبس است
حاجی کمی آن دکمه را شُل کن
تسبیح شاه مقصود را بردار و با ذکر
یک لحظه روی حرف های من تامل کن
خودکار داری؟حق امضا با شما حاجی
من بی سوادم بی کس و کارم
با شرع خود امثال من را می کنی تکفیر
تا که ز افکار پلیدم دست بردارم
اسلام تو یک رد مهر روی پیشانیست!
اصلا چرا دین تو شد روی سرم مِنَّت؟
شاید نماز تو حریص پول و قدرت بود
اینگونه دارد آن وَلاَ الضَّالِّین تو غلظت
وقت نماز حاجی تریبون را رها کن
شاید صف اول برایت جا نباشد
محض رضای خلق تجدید وضو کن
حاجی برو مسجد خدا تنها نباشد
تو اختلاست هم عبادت هست حاجی
با این کت و شلوار و انگشتر و ته ریش
خیلی پرستو در طوافت هست حاجی
ژیلا هوایی شد رود ویلایتان کیش
حاجی محرم ها حسابی خرج کردی
اصلا برنج احتکار عطری دگر داشت
جای فقیران سفره پُر مهمان ویژه
این نذرها در دخلتان خیلی اثر داشت
ای وای اگر هیئت کلیدش را تو داری
من با یزیدم تو حسینی باش حاجی
یک قطره اشکت کل بیت المال را بس!
آهسته بر سینه بزن بس کن یواش حاجی
یک لحظه روی حرف های من تامل کن
حاجی به جان تو خدا دارم مسلمانم
هر چند بعد از اخم های مستحب تو
از این مسلمان بودنم گاهی پشیمانم
آموختم در عمر سر تا پا گناه خویش
دین جز درستی وصداقت نیست
آنجا که حق الناس بر دوش است
بی شک نمازت هم عبادت نیست
آری خدای من به فکر انتقامش نیست
من حرف لا اکراه فهمیدم شدم عاشق
او مهربان تر هست از هر آشنایی
او گفت رحمانم و خندیدم شدم عاشق
حاجی تمام حوریان و جام ها از تو
من از بهشت و کاخهایت سخت بیزارم
عیسی به دین خود و موسی هم به دین خود
من مسلک انسانیت را دوست دارم


عید سعید فطر مبارک



اشکم از روی گونه ام سُر خورد

جوهری شد به گوشه ی دفتر 

واژه در واژه حس دلتنگی 

می نویسد در این شب آخر 

حس خوب کنار هم بودن

بغض سنگین وقت اذان

یا علی یا عظیمِ بعد نماز

دوره های تلاوت قرآن

حس آرامش دعای سحر

با دو چشمی که خواب می خواهد

روزه دارت همیشه وقت سحر

حاجتی مستجاب می خواهد

شب قدری که با علی سر کرد

با همه احترام می خواهد 

بعلیٍ علی به حق علی

از تو حسن ختام می خواهد

می کنم تا مرور خاطره ها

قلم از پای شعر من جا ماند

بیت بیت تمام دفتر من

غزل یا مجیر را می خواند

خاطراتی که جان تازه گرفت

مثل شیرینی خوش حلوا

در و دیوار خانه هم می خواند

ذکر تسبیح حضرت زهرا(س)

ظرف نذریِ آشِ همسایه

عطر دیگر به سفره ها می داد

چقدر چای لحظه ی افطار 

طعم چایی روضه را می داد

حرف روضه،دوباره دلتنگی

ذکر هر روز و هر شبم شده است

آرزویم در آخرین افطار

ربنا آتنا حرم شده است...

بعد یک ماه روزه در خلوت

اشک چشمم چه قیمتی دارد

دست بر سینه السلام علیک

این زیارت چه لذتی دارد