روضه خانگی
کوچه در کوچه حرف روضه شده
می رسد طبل تفرقه برگوش
عده ای می دمند بر آتش
که شود شمع روضه ها خاموش
توی بازار داغ شایعه ها
چقدر جهل مشتری دارد
شمر می خواست انحرافش را
به حساب حسین (ع) بگذارد
در نبردی که ظاهرا خیر است
شر تمام سپاهش آورده
ریش هایی که تیغ شان تیز است
عقده هاشان چقدر گل کرده
کوفه این روزها سرش گرم است
همه تغییر شغل دادند
دست هایی که جو درو می کرد
فکر تولید تیر افتادند
و گروهی به نام حاکم شرع
جان امت بهانه می کردند
ظاهراً ضد جنگ طلبی
زندگی را نشانه می کردند
درهم حوض خون یزید
قلم عفو دست ابن زیاد
خلاء اعتقاد راسخ شهر
وصلت ترس و زر مبارک باد
چهارده قرن بعد آن ایام
سرنوشتی که می شود انکار
زخم هایی که بازتر شده است
دردهایی که می شود تکرار
جهل شمشیر مردم صفین
فتنه ی شوم نیزه و قرآن
بی علی خواندن نمازتان مقبول
بی علی می شود مگر ایمان؟!
اشعری ها بروی منبرشان
دین مردم معامله کردند
عده ای در اتاق ابن عاص
عجله در مصالحه کردند
عده ای در پی امان نامه
در رکاب یزید جان دادند
اندکی آن طرف وهب هایی
اصل اسلام را نشان دادند
چهارده قرن زندگی کردیم
چهارده قرن پای تو مُردیم
همه ی دل خوشی مان این است
نمک روضه ی تو را خوردیم
پدرم توی گوش من می گفت
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ روضه
پسرم هر کجا دلت تنگ است
ذِکْرُهُ شِفآءٌ روضه
پسرم این تو و خود ارباب
که حسین راه و رمز زندگی است
هرچه داری و هرچه خواهی داشت
برکت از روضه های خانگی است
دست من بین دست پدر
روضه در روضه پا به پای هم
توی آغوش مهربان او
بر مشامم رسیده بوی حرم
روضه خوانم نگیر برمن عیب
شعر هایم گریز می خواهد
آن طرف تر کنار شط فرات
حرمله تیر تیز می خواهد
مادری پشت خیمه ها رفته
نیزه داری عجیب می خندند
پیش چشمان مادرش دارد
سر کودک به نیزه می بندد
روضه ای مادرانه می خوانم
دست و پا زد چه بی صدا اصغر
مادرم شیر روضه داد و گفت
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ اصغر ...